تاریخ انتشار : چهارشنبه 10 بهمن 1403 - 15:18
14 بازدید
کد خبر : 10585

کم‌تر گفتن، زمانی واجد ارزش است که ایهام ایجاد کند، نه ابهام!

به گزارش پایگاه خبری و هنری پیام هنر و به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اندیشه؛ فیلم سینمایی «چیز‌های کوچک این‌چنینی» (Small Things like These) به‌کارگردانی تیم میلانتس، با حضور عرفان گرگین، منتقد سینما، امیرحسین بهروز، پژوهشگر سینما و محسن سلیمانی فاخر ، نویسنده و منتقد سینما در فرهنگسرای اندیشه اکران و نقد و بررسی شد.

امیرحسین بهروز در این نشست گفت: فیلم «چیزهای کوچک این‌چنینی» راهبرد اصلی‌اش را بر مبنای دو رویکرد بنا می‌کند که به شکل موازی پیش ‌برده می‌شوند: نخست کلیسا در جایگاه نهادِ اصلی قدرت که قرار است برسازنده‌ی یک جهان شبه‌قرون‌وسطایی باشد و دوم، شخصیت اصلی و روحیات فردی‌اش که قرار است با این نهاد مقابله کند.

وی ادامه داد: از یک سو می‌توان رابطه‌ی شخصیت با جامعه‌‌‌ای که در آن زیست می‌کند را در مفهوم مهم بوردیویی «عادت‌واره» جست‌وجو کرد. عادت‌واره، پایه‌ی ساختارهای ذهنی یا شناختی مسلط در یک میدان معین است و از آن‌جایی که حاصل تجربه‌ی گذشته (نماهای فلش‌بک) و امروز فرد به‌شکل توأمان است، به‌نوعی عامل ایجاد‌کننده‌ی توهم نیز به‌شمار می‌رود. عادت‌واره، نوعی سازوکار درونی‌سازی بیرونیت است و در نهایت به شعور عملی می‌انجامد. شعور عملی به معنای کنشی است که شخصیت برمبنای عادت‌واره‌ی شکل‌گرفته در خودش و از طرفی براساس منطق میدان دست به انجامش می‌زند. در این‌جا شعور عملی شخصیت اصلی به‌دنبال ایجادکردنِ یک تمایز است؛ همچون نوری که در تاریکی ساطع می‌شود. اما مسئله در این‌جاست که این منطق تمایز براساس چه چیزی قرار است جلوه‌گر شود؟ آیا منطق، یک منطق اقتصادی است یا به‌واسطه‌ی کتابی که در گذشته از آن صحبت شده و محیطی که فرد در آن بزرگ شده سرمایه‌ی فرهنگی متفاوتی نمایان می‌‌شود؟

این منتقد سینما افزود: از طرفی دیگر کلیسا هم به‌عنوان نهادی که قواعد بازی میدان را تعیین می‌کند، چندان تشخصی ندارد. آیا شکل بیان هژمونی این دولت مرکزی قرار است برمبنای رویکرد گرامشی باشد یا پولانزاس؟ در این‌جا هم نوع سلطه و تقدم هر کدام از مؤلفه‌های سرمایه‌ایِ آن گنگ و مبهم است و اساساً میدانی به عنوان یک جامعه ساخته نمی‌شود. به همین علت هم هست که مسئله‌ی تمایز شخصیت اصلی هم چندان قوت نمی‌گیرد.

بهروز تصریح کرد: در اکثر نقدها و ریویوهایی که علی‌الخصوص در مجلات و سایت‌های سینمایی خارجی در مورد این فیلم منتشر شده‌است، عموماً به نکات ثابتی برمی‌خوریم. یا از منبع اقتباسی یاد شده‌است و یا بازیِ کلین مورفی؛ اما در برخی از مطالب نیز به رویکرد مینیمال فیلم اشاره شده و اصطلاح «کم‌تر، بیش‌تر است» در جهت ستایش از این فیلم به‌کار رفته ‌است. این‌ در حالی است که این کم‌ترگفتن، زمانی واجد ارزش است که ایهام ایجاد کند، نه ابهام. ای کاش فیلم‌ساز در جهت ترسیم یک کلیسای متعین که قرار است از طریق مدلِ خاصی از خشونت اعمال قدرت کند و میدان سیاسی-اجتماعی مشخصی را ترسیم نماید، نگاهی به فیلم‌های «راهبه» (ژاک ریوت) و «شکستن امواج» (لارس فون تریه) می‌انداخت.

موفق در تصویر، ضعیف در شخصیت‌پردازی

عرفان گرگین، منتقد سینما نیز گفت: فیلم «چیزهای کوچک این چنینی» سعی دارد از طریق تصویر، سکوت‌های اجتماعی و مبارزات اخلاقی را به نمایش بگذارد؛ درحالی‌که فیلم از نظر تصویری و زبان تصویر موفق است ولی از نظر سینمایی خیر؛ چراکه فیلم در عمق‌بخشی به شخصیت‌ها، تعارض‌ها، تعلیق و پیچیدگی‌های اخلاقی آن‌ها، ضعف‌های جدی دارد.

وی افزود: وظیفه‌ی ما به‌عنوان مخاطب این است که نگاهی فراتر از سطح فیلم داشته باشیم و ببینیم آیا فیلم توانسته است امکان تجربه‌ی حسی و درکی عمیق را برای ما فراهم کند یا خیر. سینما زمانی موفق است که نه  تنها ما را به دیدن، بلکه به درک و لمس دعوت کند. نقد هنری، همان پرسش است که آیا یک اثر قادر بوده است این کار را انجام دهد و مخاطب را به جهان شخصی خود ببرد یا نه. خب فیلم یک نسبتی میان شخصیت بیل، دختر صومعه دارد که چندان در فیلمنامه نیست و به قامت تصویر هم به‌خوبی درنیامده است.

گرگین ادامه داد: عنوان فیلم در قطره اشک شخصیت بیل کاملاً نهفته است. کسی که رنج دیده و چنین کودکی‌ای دارد. خاطرات بیل از دوران سخت کودکی خود، کشش درونی اوست که شاید در کمک دختر به صومعه تأثیر می‌گذارد؛‌ اما این تمام ماجرا نیست.

وی افزود: این فیلم از نظر زیبایی‌شناسی شاید موفق باشد و فضای عکس‌گونه‌ی تصویریِ قوی‌ای دارد، اما در عمق‌بخشی به شخصیت‌ها و روایت، نقص‌هایی دارد و ملزم پرداخت بیشتری است. نقاط قوت فیلم در پرداخت تصویری و فضاسازی نهفته است، اما در شخصیت‌پردازی و انتقال نیتی که داستان دارد، ضعف‌هایی دارد.

دنیای مسئولیت، دنیای روبه‏روشدن با چشم دیگری است

محسن سلیمانی فاخر، نویسنده و منتقد سینما نیز گفت: گسترش زبان عشق و ایثار در عالم، یعنی گسترش گفت ‏و شنود در عالم؛ چه توجه‌هایی که جهان را نجات نداده است، چه جنگ‌هایی که با سلام از بین نرفته‌اند. به هر میزانی که در جهان گل هدیه داده شود، به همان اندازه جهان لطیف‌تر خواهد شد. دنیای عشق و ایثار و مسئولیت، دنیای روبه‌‏روشدن با چشم دیگری است. به قول «لویناس» مثل خداست؛ یعنی، یک راز نامحدود است. این راز، گریه‌کردن، عاطفی‏شدن، وسعت وجودی پیداکردن، مهربان‌شدن و… را در پی دارد که این فعل و انفعالات، در شخصیت «بیل» مشهود است.

وی با تأکید بر نماهای بسته از چشم «بیل» که همواره با تأمل، تأنی و درد همراه است، افزود: این چشم، همان چشم خداست؛ چراکه نگاه خداگونه دارد. در شهر و در موعد کریسمس که هر کس به فکر زندگی خویشتن است، مانند خدا بی‌مزد و منت، مراقب دیگری است.

عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایران، تصریح کرد: قهرمان فیلم که خود زخمی صومعه است، خارج از آیین ازدواج و در شرم به دنیا آمده است اما اکنون خانه، خانواده و شغلی دارد. زندگی‌اش خوب است، می‌تواند کنار آتش با دخترانش غذا بخورد و آن‌ها زندگی شادی در خانه دارند؛ اما گذشته‌ی تلخ و سخت او نمرده است. هنوز در گوشش زمزمه می‌کند و شاید با کمک به دختر صومعه، می‌خواهد کودکی چون او، دیگر متولد نشود.

سلیمانی فاخر گفت: بیل یک قهرمان آشکار نیست اما انسان معمولی هم نیست. او چیزهای کوچکی را می‌بیند که دیگران میلی به دیدنش ندارند. او از زمانی که با رنج دیگری مواجه می‌شود، اندوه و سکوت با او همراه است. گویی در مقابل هستی وظیفه‌ای دارد و تا انجام آن ساکت نمی‌نشیند، حتی اگر از نهاد قدرت مورد بازخواست و تهدید قرار گیرد.

نشست با پرسش و پاسخ به پایان رسید.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.